۱۳۸۹-۰۸-۰۷

دی 1387

این حس ها
نوشته شده در سه شنبه دهم دی 1387 ساعت 0:23 شماره پست: 314
امروز دفاعیه دوستم رضا برای کارشناسی ارشد در رشته جامعه شناسی بود. پایان نامه ای در زمینه جامعه شناسی ادبیات و مقایسه حجازی و هدایت بر اساس تئوری میدان بوردیو. مجموعا خوب بود گرچه از قبل هم به او گفته بودم این گونه تز ها را نمی پسندم و کاربردی نمی دانم اما به هرحال خیلی زحمت کشیده بود و حدود ۲ سال با دقت و وسواس زیاد روی آن کار کرده بود.
اما حضور در جلسه دفاعیه برایم حس های زیادی به همراه داشت. بعضی وقتها ست آدمی در یک برهه و یک زمان و مکان خاص حس های زیادی را با هم تجربه می کند و این اختلاط حس ها او را به حالتی غریب می برد.
حس نوستالژی، حضور در محیط آکادمی بعد از چندین ماه.... باز شدن درب های سالن اجتماعات شریعتی ورود دوستان قدیم و هم کلاسی های قدیم! و سلام و علیک ها و احوالپرسی های بعد از جلسه.
حس شادی... شادی از موفقیت یکی از بهترین دوستانم که بالاخره خیالش از بابت پایان نامه راحت شد!
حس حسرت و غمی که این جور موقع ها به دلایل مختلف سراغم می آید....
حس تعجب ....
حس آّه...
و حس های دیگر...

هیچ نظری موجود نیست: