۱۳۸۹-۰۸-۰۷

شهریور 1386

تغییر و اصلاح
نوشته شده در پنجشنبه هشتم شهریور 1386 ساعت 22:28 شماره پست: 260
یک موضوع چند وقتی ذهنم را به خود مشغول کرده بود. این که اصلاح باید از کجا و چگونه باشد؟ یک نظر این است که از اول باید به فکر اصلاح دنیا بود و نظر دیگر داستان زیر:
اين مطلب روی یک سنگ قبر در گورستانی  در بریتانیا  حک  شده  است : زمانی  که جوان بودم و تخيلاتم  حد و حصری   نداشت ، رويای دگرگون  کردن گيتی  را در  سر  می پروراندم .بزرگتر و عاقلتر که  شدم، فهمیدم  که گيتی  دگرگون نخواهد  شد  و به همين خاطر تا حدی  کوتاه  آمدم  و تصميم گرفتم  که فقط  کشورم  را دگرگون کنم . اما آن هم استوار و تغيير ناپذير می نمود. به سن ميانسالی که رسيدم  پس  از پشت سر گذاشتن آخرين تلاش نافرجامم  ، راضی  به دگرگون کردن و ايجاد تحول  در نزديک ترين افراد  به خود،  يعنی شهر و خانواده ام ، شدم .اما  افسوس که در مورد  هيچ يک  به نتيجه ای رضايتبخش نرسيدم  و حالا که در بستر مرگ  افتادم  ، به ناگاه تشخيص می دهم  اگر قبل  از هر کس ، خودم را تغيير  داده بودم  ، می توانستم به مثابه الگويی  باعث  خانواده ام بشوم  و در سايه  تشويق ، دلگرمی و انديشه  خوب آنان وسيله ای باشم  برای پيشرفت کشورم و شايد هم کسی چه می داند ، وسيله ای  برای  دگرگون ساختن گيتی !!!

حقوق بشر و پیگیری آن در میان دانشجویان
نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم شهریور 1386 ساعت 23:50 شماره پست: 261
حدود یک سال قبل برای یک مرکز تحقیقاتی نوشته ای آماده کردم با این عنوان که در ادامه بخش هایی از مقاله را می آورم.

درآمد
در اکثر نقاط دنیا حقوق بشر اکثرا  با دانشجویان و نخبگان است که معنا پیدا می کند، در ایران نیز جنبش های اجتماعی اخیر، فعالیت ها برای اجرای حقوق بشر و اعتراضات برای نقض حقوق بشر، اکثرا از سوی دانشجویان و با هدایت و رهبری و پیگیری آنان رهگیری شده است. چه دانشجویانی که در 16 آذر ماه نسبت به استعمار و استکبار معترض بودند، چه آنانی که در انقلاب ایران نقش بی مثالی داشتند و چه دانشجویانی که در دوم خرداد و بعد از آن موج های اجتماعی را ایجاد کردند، این واقعیت را ثابت کرده اند که حقوق بشر و پیگیری آن بدون دانشجویان بی معناست. در این مقال سعی می کنیم ضمن بررسی اجمالی مفهوم حقوق بشر و حقوق طبیعی، به رابطه حقوق بشر و دانشجویان بپردازیم.
مفهوم حقوق بشر
     حق» و «حقوق» به معانى مختلفى چون مقررات اجتماعى «Law»، پاداش و دستمزد «Salary» و حق انسانى «Right» به كار رفته كه در بحث حقوق بشر، مفهوم مورد نظر همين معناى اخير است. منظور از حق، سلطه خود به خودى انسان بر ديگرى، مرتبه اى ضعيف از ملكيت و اختيار، امتياز فردى و جمعى هر يك از اعضاى جامعه و قدرت يا سلطه ارادى است كه قانون در اختيار شخص قرار مى دهد. در اصطلاح حقوق حق را چنين تعريف كرده اند: «سلطه، توانايى و امتيازى است كه به موجب قانون يا قواعد حقوق به اشخاص داده مى شود و به وسيله آن افراد مى توانند در روابط اجتماعى خويش، اراده خود را به يكديگر تحميل كنند و آنان را به رعايت و احترام آن الزام نمايند. اما نكته مهم اينجاست كه امروزه معناى حق فقط در مقايسه با تكليف روشن مى شود.
     به طور کلی واژه حق «Jus» به معناى «برحق بودن» با مفهوم «Right» كه به معنى «حق داشتن» است، تفاوت دارد. انديشمندان غربى معتقدند در مقابل دوران ماقبل مدرن كه عصر تكليف بوده و داشتنِ حق پذيرفتنى نبود، مدرنيته و عصر جديد بر انديشه حق محورى تأكيد كرد و امروز از حق، معناى حق يا باطل بودن و خوب و بد استفاده نمى شود. بلكه حق داشتن در مقابل تكليف داشتن مطرح شده است.      در مقايسه انسان سنتى و مدرن از رهيافت حقوق سه ديدگاه مختلف را مى توان تفكيك كرد:
            1 ـ ديدگاه اول معتقد است تفاوت دوران مدرن و سنتى، بر اساس نوع تأكيد بر حقوق يا تكاليف است. آن گونه که عبدالکریم سروش می گوید«توقعات و ارزيابى هاى انسان گذشته در ارتباط با خود و جامعه، يكسره حول محور تكليف شكل مى گيرد، در حالى كه مطالبات انسان جديد حول محور حق مى گردد... در دنياى قديم و نزد همه گذشتگان تكليف نسبت به حق از اولويت برخوردار بوده است و آدميان همواره «تكليفْ آگاه» بوده اند... شريعت هايى كه پيامبران آورده اند و حتى همه حقوقى كه گذشتگان وضع كرده اند، در درجه اول سخن از تكاليف آدميان مى گويد... اما در عصر جديد ما وارد يك پارادايم تازه شديم كه در آن انسان خود را يك جانور محق و نه يك جانور مكلف تعريف مى كند و در درجه اول حقوق خود را جستجو مى كند، آنگاه تكاليف را از دل حقوق بيرون مى آورد...]پس در كنار حق، تكليف نيز معنا پيدا مى كند و[ اگر چه حقوق مطلوب است، اما تكليف هم عزيز و مهم است و نبايد آنرا فروگذاشت... اصلا اگر جامعه اى تنها بر حقوق بنا شود، ويران مى شود. بنابراين انسان در دوران مدرن داراى در عين داشتن حق، تكاليف شرعى و غير شرعى نيز دارد و البته «ما در جايى قائل به تكاليف شرعى تعبدى مى شويم كه پيش از آن عقل مستقل قادر به درك آنها نباشد.»
     2ـ ديدگاه ديگر معتقد است دوران جديد، عصر حق مدارى است، انسانها از تكاليف گريزانند و حتى فرد حق انجام خطا را نيز دارد. پس از تحولات در بينش فلسفى به انسان، دايره نظرى حق بسيار وسيع شده و هيچ محدوديتى براى انسان در حق قائل نيست، (گر چه در عمل براى حق انسان، محدوديت هايى در نظر گرفته مى شود) و اساساً براى اين كه انسان ها، ارزش ها و اخلاقيات را برگزينند و حقوق ديگران را محترم بشمارند بايد آزادى و اختيار داشته باشند كه اين اختيار و آزادى با تكليف و تكليف مدارى تناسب ندارد واين گونه است كه امروزه تكليف معنايى ندارد.
     3 ـ در ديدگاه سوم که بیشتر از سوی آیت الله جوادی آملی تشریح شده اين عقيده وجود دارد كه حق و تكليف در قلمرو روابط اجتماعى از يكديگر قابل تفكيك نيست و دين بر عنصر تكليف تأكيد بيشترى كرده چون از حس نفع طلبى و خود محورى در انسان باخبر بوده و با ارائه تكاليف، وظيفه شناسى و رعايت حقوق ديگران در جوامع را تضمين كرده است. تكليف (خصوصاً در برابر خدا) برتر از حقوق انسان قرار مى گيرد و چون انسانها با يكديگر هماهنگ نيستند و با مادى نگرى و سودانگارى هر كس به دنبال منافع خويش است پس انسان نمى تواند حقوق را به طور كامل بشناسد و به آن عمل نمايد.  بنابراين چه در گذشته و چه امروز، انسان دين دار بايد تكاليف را برتر از حقوق خويش بپندارد.      به هرحال نمى توان انكار كرد امروز كه حقوق بشر به عنوان يكى از مفاهيم و ايده هاى مهم در عرصه جهانى مطرح شده، بر مسئله حق تأكيد بيشترى شده و دغدغه و انديشه انسان مدرن بر حول محور حق مى گردد، اما بسيارى از حقوق مانند مفهوم «حقْ ادعا» در قبال ادعاى حقِ يك طرف براى طرف مقابل ايجاد تكليف مى كند.

حقوق طبيعى و حقوق دانشجویان
            حقوق طبيعى كه از قرن ها قبل مورد توجه و تأكيد انديشمندان بوده و حتى فلاسفه يونان نيز از آن نام برده اند، شالوده و بنيان حقوق بشر را تشكيل مى دهد. حقوق طبيعى سلسله اى از حقوق ابدى و ازلى، نامشروط و ناگزير و غير قابل تغيير و تجزيه است كه در هر زمان و مكانى، عموم افراد بشر از هر جنس و نژاد و مقام و موقعيت و دينى شامل آن مى شوند. گرسيوس در گزارش خود از ارسطو نقل كرده قواعد حقوق طبيعى چنان ثابت و پابرجاست كه اگر خدا هم نبود، تغييرى در آنها رخ نمى داد. اين حقوق به موجب قانون طبيعت به هر فرد انسانى تعلق دارد و انسان به حكم انسان بودن از آن برخوردار است و هيچ فرد انسانى را با هيچ دليلى نمى توان از آن محروم نمود. منشأ اين حقوق استعدادهايى است كه دستگاه هدفدار خلقت براى رسيدن به كمال مطلوب در هر فرد قرار داده است و همه افراد بشر از اين جهت داراى حقوق مساوى هستند و هيچ كس بر ديگرى برترى ندارد. اين بدان معناست كه در دوران ماقبل مدرن كه هنوز حقوق بشر جديد شكل نگرفت بود، اين حقوق بايد براى همه يكسان بوده و مى توان ادعا كرد اكثر اعضاى جامعه نيز به اين حقوق آگاهى داشته اند هرچند در زمان ها و مكان هايى بنا به دلايل مختلف چون فرهنگ و دين و آيين خاص و يا حكومت هاى ويژه، عامه مردم از دسترسى به اين حقوق اساسى و طبيعى محروم بوده اند.
            انديشمندان و حقوق دانان، اصول اساسى و فراگير حقوق طبيعى را چهار حق بنيادين انسان يعنى «حق حيات»، «حق آزادى»، «برابرى» و «حق مالكيت» برشمرده اند كه در اينجا به طور اجمالى به هركدام از آنها اشاره مى شود.          
 1 ـ حق حيات; نخستين و نيادى ترين حق هر انسان كه منشأ تمام نيازها و حقوق اوست، حق زيستن است. هر فرد به علت انسان بودنش حق دارد زنده بماند و به حيات خويش ادامه دهد.با نگرش به هر مكتب و دين و مذهبى مى توان توجه به حق حيات را مشاهده كرد و مى توان ادعا نمود انسان در اولين افكارش به دنبال حفظ حيات بوده و هر وسيله و نيازى را مى توان تلاش انسان براى ادامه زندگى در دنيا تلقى نمود تا آنجا كه حفظ حيات و صيانت از ذات را امرى غريزى برشمرده اند. حتى در اديان مختلف، علت نفى حيات افرادى مانند مجرم و قاتل و مرتد و... حق حيات ديگران ذكر شده است.
            2 ـ آزادى; آزادى يعنى آزاد بودن انسان از هر قيد و بند براى رسيدن به كمال مطلوب (چه سعادت اخروى و چه كاميابى دنيوى). آزادى يعنى فقدان محدوديت و مانع براى رسيدن به خواسته هاى انسان به شرط آن كه با خواسته ديگران در تعارض و تضاد نباشد و موجب محدوديت ديگران نگردد. «محدودترين تعريف آزادى، بنده نبودن انسان و كلى ترين مفهوم آن، گرفتار نبودن انسان و رهايى از بند است». آزادى از گذشته هاى دور ذهن انسان را به خويش مشغول كرده و به عنوان حقى طبيعى براى انسان در نظر گرفته شده كه بنا بر عقايد مكاتب و ايده ها و فرهنگ ها و اديان مختلف در طول تاريخ، تعريف و يا محدود شده است. آزادى داراى جنبه هاى متفاوتى چون آزادى فكر و عمل و عقيده و انديشه و بيان و مذهب و آزادى سياسى و اجتماعى و اقتصادى است و به عنوان يكى از حقوق مهم و اساسى در چند ماده از اعلاميه جهانى حقوق بشر مورد تأكيد قرار گرفته است. گرچه سياستمداران و فرمانروايان از گذشته تا امروز با حربه هاى مختلف (از زور و اجبار گرفته تا تبليغات) سعى در محدوديت اين حق مهم و حياتى داشته اند، اما اكثراً (و متظاهراً) بر لزوم و وجود آزادى در جامعه تأكيد مى كرده اند.
            3 ـ برابرى; برابرى كه به معناى حقوق طبيعى يكسان و شركت برابر همگان در تشكيل جامعه مى باشد، از ابتداى زندگى جمعى انسان مورد توجه بوده است. نكته قابل توجه اين است كه در هيچ جامعه اى از مدينة النبى گرفته تا اتوپياها و آرمان شهرها برابرى مطلق وجود ندارد و نخواهد داشت. و اصلا عدالت را در عدم برابرى و يكسانى مطلق تمام افراد جامعه دانسته اند. اين موضوع از تفاوت در ميزان خلاقيت و توانايى افراد و نيز سودجويى، سوءاستفاده از موقعيت و منفعت طلبى انسان نشأت مى گيرد و
اين آرمانِ كارل ماركس كه «هركس به اندازه توانايى اش كار كند و به اندازه نيازش بهره بردارى نمايد» با ذات منفعت طلب انسان و نيز تفاوت در بهره هوشى و خلاقيت او همخوانى ندارد. چه امروز نه تنها به جوامع كمونيستى مورد نظر ماركس نرسيده ايم، بلكه جوامع سوسياليستى كه راه گذار به كمونيسم بود، نيز در رسيدن به هدفشان شكست خورده اند. جدا از برابرى مطلق، انسانها حق دارند در استفاده از امتيازات و مواهب طبيعى به طور مساوى بهره ببرند. اين حق طبيعى مورد تأييد و تأكيد اكثر اديان و فرهنگ ها و ايده ها بوده و در مواد 1 و 17 اعلاميه جهانى حقوق بشر نيز مورد توجه قرار گرفته است. روح جمعى بشر انسان را به سوى اين حق رهنمون مى كند و همانگونه كه خداوند متعال انسانها را برابر خلق كرده، آنها نيز بايد سعى كنند برابرى بين همديگر را حفظ كرده و از تبعيض و دوگانگى منفى برحذر باشند.
            4 ـ حق مالكيت; برخى مالكيت را حق طبيعى هر انسانى مى دانند و بهره بردارى شخصى و خصوصى انسان از طبيعت براى استمرار حيات را جايز و لازم مى شمارند. چنان چه اديان بزرگ مانند اسلام بر اين امر تأكيد كرده اند (آيات 29 سوره بقره و 109 آل عمران) و در انديشه مدرن نيز اين اعتقاد وجود دارد (جان لاك) كه حق صيانت ذات، حق نگاهدارى از لوازم صيانت ذات را به دنبال دارد و مالكيت طبيعى و مالكيت در جامعه از آن منشعب مى شود. اما در قبال اين عقايد برخى مكاتب فكرى مانند سوسياليسم و ماركسيسم، مالكيت خصوصى را مايه تباهى انسان و سودجويى او مى پندارند و حتى كل مالكيت خصوصى را نفى كرده و مالكيت جمعى را به رسميت مى شناسند. به هرحال در تفكر اكثر ابناءبشر انسان حق دارد بر اموال خويش مالكيت داشته باشد و آنها را حفظ نموده و براى رفع نيازها از آنها استفاده كند.
     این 4 اصل اساسی که به عنوان پایه های حقوق بشر مطرح است در مورد هر انسانی با هر رنگ و نژاد و مذهب و جنس و سطح سواد و درآمدی باید یکسان باشد، از این جاست که دانشجو و غیر دانشجو باید بهره مند از این چهار حق طبیعی و بنیادین باشند. اما اگر بر آن باشیم که در این رابطه مصداق یابی کنیم، می توانیم برخی حقوق اساسی دانشجویان در عصر حاضر را مورد فحص و بررسی قرار دهیم.

حقوق بشر در ایران و نقش دانشجویان
     در طول دو قرن گذشته در غرب و شرق، مسئله حقوق بشر بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. از سال 1948 که اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب جهانیان رسیده است، این مسئله رنگ و بوی دیگری یافته تا امروز در سال 2006 که شورای حقوق بشر تشکیل شده و این مسئله به طور جدی تر از سوی افکار عمومی، روشنفکران و سیاستمداران جهان مطرح می گردد. اما توجه به مسنله حقوق بشر در کل جوامع جهانی به طور یکسان وجود ندارد، در برخی کشورهای غربی، افکار عمومی و جامعه مدنی  آن چنان نقشی ایفا می کنند که حاکمان سعی می کنند در بالاترین سطح اجرا کننده اصول اساسی حقوق بشر باشند؛ در اکثر کشورهای جهان که شامل کشورهای غربی، شرقی، کمونیستی، جهان سوم و چهارم می شود، حقوق بشر امری دکوری و شعاری است که کمتر به طور واقع به آن توجهی وجود دارد، یا جامعه مدنی وجود ندارد، یا آن که افکار عمومی و حوزه عمومی در غفلتی فرورفته اند که حقوق بشر و حقوق شهروندی و حقوق طبیعی و اساسی قشرهای مختلف جامعه، چندان بازتاب بیرونی ندارند، اما کشورها و جوامعی معدود مانند ایران نیز وجود دارد که سطح فرهنگی و انتظار عمومی برای رعایت حقوق بشر بسیار بالاست، با وجود ضعف جامعه مدنی، اما رسانه ها و روشنفکران و به تبع آن دانشجویان نقش اساسی در پیگیری امور حقوق بشر دارند و این مسئله به مشکلاتی با حکومت و حاکمیت نیز منجر می شود و که البته منجر به بسیاری اقدامات مثبت از سوی حکومت نیز شده است که سطح اعتنای حاکمان به حقوق شهروندان را بسیار فراتر از کشورهای مشابه و منطقه کرده است، گرچه هنوز دانشجویان و روشنفکران و فعالان حقوق بشر راضی نباشند.
   این مسئله به ایجاد کانون ها و انجمن ها و جمعیت های مختلفی برای  پیگیری حقوق بشر منجر شده که در کشورهای اسلامی و خاورمیانه، بی شک کم نظیر است!  در این میان دانشجویان نقش فعالتری ایفا می کنند، گرچه نگاه تک بعدی و سیاسی از آسیب های چنین حرکت هایی است و بیشتر بدان خواهیم پرداخت، اما اعتصابات و اعتراضات دانشجویی، تشکل های دفاع از حقوق بشر در دانشگاه، انجمن های اسلامی و کمیته های حقوق بشر انجمن اسلامی، نشریه های دانشجویی، مقالات و مصاحبه های فعالان دانشجویی، همه از جمله حرکت های دانشجویان برای اعتراض به برخی از موارد نقض حقوق بشر در ایران است. 
    اما از جمله مواردی که درباره نقض حقوق بشر در ایران می توان مثال زد :
1 -  برخی موارد نقض حقوق اقلیت های قومی و مذهبی مثل شهروندان کرد و اهل تسنن که کمتر می توانند به موقعیت شغلی بالا دست پیدا کنند، یا برخی اقوام دیگر که به عدم تدریس زبان قومی خودشان در مدرسه ها  معترض هستند، یا نگاه از موضع بالا به اقوام و زبان ها و لهجه های متفاوت از طریق رسانه های رسمی و عمومی که همگی مورد اعتراض دانشجویان اقلیت قرار می گیرد و بعضا به بحران هایی نیز منجر شده است.
   2 – درباره حقوق زنان، می توان به برخی اعتراضات اصناف دانشجویی و روشنفکری اشاره کرد که به نقض حقوق بشر در مورد زنان معترض اند. برخی محدودیتهای زنان،  ممنوعیت از تصدی برخی مشاغل، نابرابری در محاکم قضایی درمورد قضاوت و شهادت و قصاص و دیه و حضانت و...، عدم حضور در ورزشگاه ها و... از جمله این موارد است که این مسئله نیز همانطور که اشاره شد در رسانه ها و تشکل های دانشجویی هماره مورد اعتراض بوده و البته در 6 ماه گذشته رنگ و بوی جدی تری گرفته است.
    3 – حقوق صنفی، برخی اصناف مانند معلمان و کارگران و پرستاران نسبت به تبعیض و نابرابری، کار زیاد و حقوق کم و عدم توجه مناسب به حرفه و مرارت آنان معترضند که در مقابل دو شغلی ها و رانت خواری ها، از جمله موارد بارز نقض حقوق بشر در ایران است و البته این مسئله کمتر مورد توجه دانشجویان قرار گرفته است. گرچه بعضا دانشجویان نسبت به حقوق صنفی خود از جمله اساتید دانشگاه، وضعیت خوابگاه ها، وضعیت غذا، دانشجویان شبانه و فروش مدرک و... معترض بوده اند و بعضا بدون دستیابی به نتیجه خاص،  بحران هایی را ایجاد نموده اند.
    4 – تامین اجتماعی، نابرابری و فقر از جمله مختصات هر جامعه ای است که از آن گریزی نیست اما با توجه به درآمد عظیم نفتی و بودجه های میلیارد دلاری که برای سوبسید درنظر گرفته می شود، باید گام های محکمی برای رفع فقر و ایجاد حداقل رفاه در زندگی و تامین اجتماعی برداشته شود. این تبعیضی آشکار است که  سالانه تنها 3 میلیارد دلار برای بنزین ماشین های طبقه متوسط به بالا سوبسید داده می شود، که هیچ سودی برای طبقات پایین ندارد و دهک های پایین جامعه از تامین حداقل مایحتاج زندگی و تامین اجتماعی  عاجزند. این اقشار با وجود جو شدید مصرف گرایی در جامعه ما، احساس تنهایی و فقر بیشتری کرده و طبق تحقیقات موجود، بیش از نابرابری، احساس نابرابری است که در جامعه ما بحران زاست. نکته اینجاست که این مسئله مهم حقوق بشری، از آن جا که اکثر فعالان حقوق بشر، دانشجویان و مطبوعات به آن طبقه احساس تعلقی ندارند، مغفول مانده و کمتر مورد توجه است. همانطور که مسائلی از جمله کار کودکان مغفول مانده است.
     5 -  آزادی اندیشه و بیان، نکته ای که با توجه به جو مثبت ایجاد شده در جامعه ما بعضا آزار دهنده است، برخوردهایی با آزادی اندیشه و بیان است که چهره ایران را در مجامع بین المللی خدشه دار کرده است. توقیف مطبوعات به صورت گروهی آن طور که در عرض 7 – 8 سال بیش از 100 نشریه بدون دادگاه و هیئت منصفه توقیف و تعطیل شده اند و هزاران خبرنگار و روزنامه نگار را به ورطه بیکاری کشانده است. دستگیری فعالان مطبوعاتی، دستگیری و اعتراف گیری از برخی روشنفکران و فعالان سیاسی، احکام تنش زای اعدام و حبس بلند مدت برای برخی مسائل سیاسی، عدم حق انتخاب شدن برای عده ای فراوان، اخراج و بازنشسته کردن برخی اساتید دانشگاهها،  زندانی کردن و بازجویی و ممانعت از ادامه تحصیل برخی دانشجویان فعال سیاسی، برخی آدم ربایی ها و قتلهای سیاسی در خارج و داخل از زندان و.... که از موارد آشکار نقض حقوق بشر در ایران است و هماره مورد توجه جمع های دانشجویی بوده است و البته با سوء استفاده و تحریک های اپوزیسیون و دشمنان نیز همراه شده است.
6  - فساد و تبعیض، طبق نظر مقام رهبری و مسئولین نظام، از جمله مشکلات ریشه ای و مهم در ایران و نظام سیاسی و اداری ما فساد و تبعیض است که فرصت های نابرابر در اختیار همگان قرار داده و به فقر و بی عدالتی و نابرابری نیز دامن زده است. این مسئله نیز خصوصا بعد از روی کار آمدن دولت جدید مورد توجه دانشجویان قرار گرفته و خصوصا بسیج دانشجویی در این زمینه و پیگیری بنیادین این مشکل ریشه ای نقش فعالی دارد.  گرچه در طول یک سال گذشته هنوز آن چنان که باید نشانه های آشکار و روشنی برای زدودن فساد اداری، رشوه، رانت خواری، تبعیض و... که از مصادیق آشکار نقض حقوق بشر است در ایران دیده نشده است.

نقص های حرکت دانشجویی برای پیگیری حقوق بشر
    طبق تحقیقات اجتماعی موجود و البته با توجه به سابقه تاریخی جهانی، هماره دانشجویان نقش اثرگذار و فعالتری نسبت به دیگر اقشار برای پیگیری حقوق بشر ایفا کرده اند. در ایران نیز بسیاری از اعتراضات به نقض حقوق بشر، حرکت های جمعی و جنبش های اجتماعی چه قبل و چه بعد از انقلاب از سوی دانشجویان صورت گرفته است. این اصلی بنیادین است که حکومت خود نمی پذیرد که ناقض حقوق بشر است اما حرکت های دانشجویی بی شک، موهبتی برای حکومت هستند که ضمن انتقاد و اعتراض، چراغ خطر را برای سیاسیون به روشنی در آورند و جامعه را از بحران های خطر زا نجات دهند! دانشجویان و اعتراضات دانشجویی اگر مورد توجه قرار گیرند، سوپاپ های اطمینان سیاست و حکومت هستند، چرا که بیش از همگان با نخبگان در ارتباطند، نقد و انتقاد و اصول اساسی آن را در دانشگاه آموخته اند، در کل،  نخبه فرهنگی و فکری جامعه هستند و به خوبی می توانند افکار عمومی را نمایندگی کنند و برای مثال موارد نقض حقوق بشر در جامعه را هشدار دهند.
    در ایران، ضمن وجود این موهبت بزرگ و جامعه 4 میلیونی دانشجویی، که نقش جامعه مدنی و حوزه واسطه دولت و جامعه را ایفا کرده اند، وجود برخی نقص ها و انحرافات انکار ناپذیر است که البته ناشی از برخی یاس ها، بیکاری، عدم اطمینان به آینده و... است. از جمله این انحرافات، نگاه صرفا سیاسی به حقوق بشر بوده است. دانشجویان حقوق بشر را تنها در برخی زمینه ها مثل آزادی مطبوعات و فعالان سیاسی و دانشجویی خلاصه می کنند و حاضرند برای تعطیلی یک روزنامه راهپیمایی و اعتراض کنند اما چشم بر بسیاری از کاستی ها و انحرافات از جمله تامین اجتماعی و حقوق کارگران ببندند. دیگر نقص جنبش دانشجویی، عدم اتحاد و هماهنگی و اقدامات ظاهری و شعاری ازجمله بیانیه های رنگارنگ است، دانشجویان نتوانسته اند به صورت یک جنبش عمل کنند و در مواقع لزوم به صحنه بیایند. جنبش دانشجویی همچنین در این نگاه سیاسی هرچه مربوط به حکومت باشد را طرد کرده و در مواردی از جمله حقوق هسته ای ایران سکوت کرده اند.
   برخی اقدامات اخیر دانشجویان در دوره زمانی اول شهریور 84 تا اول شهریور 85 برای پیگیری حقوق بشر شامل موارد زیر است که به خوبی نشان دهنده این نقص و کاستی است:
1 – فراخوان به گردهمایی نیروهای آزادیخاه و مدافع حقوق بشر برای تشکیل نهاد حمایت از زندانیان سیاسی. (اسفند ماه 84)
2 – پیام جمعی از دانشجویان حقوق بشر برای دفاع از تجمع اعتراض آمیز ایرانیان مقابل دفتر اروپایی سازمان ملل. ( اسفند 84)
3 – بیانیه های دفتر تحکیم وحدت در اعتراض به احکام دانشجویی و دستگیری فعالان سیاسی. (شهریور 84 اردیبهشت و تیر 85)
4 – ایجاد مجمع دانشجویی گفتمان حقوق بشر (دی ماه 84).
5 – سخنرانی یکی از فعالان دانشجویی (افشاری) در سنای آمریکا علیه نقض حقوق بشر در ایران (اسفند 84)
6 – اعتصاب غذای اعضای دفتر تحکیم وحدت (تیر 85)
7 – اعتراض دانشجویی و تحصن به علت سرکوب در کردستان (آذر 84)
8 – تجمع دانشجویان کرد در دانشگاه تهران (اسفند 84)
9 – اعتراض دانشجویی در تهران و شهرهای ترک نشین نسبت به کاریکاتور روزنامه ایران (خرداد 85)
10 – اعتراض دانشجویی در برخی دانشگاه ها به لغو سخنرانی ها، انتصاب روسای دانشگاه ها و بازنشسته کردن اساتید دانشگاه.
   در یک نگاه کلی آنگونه که در موارد بالا به روشنی آشکار است، نگاه اکثرا سیاسی و بعضا صنفی نسبت به حقوق بشر در دانشگاه ها حاکم است و کمتر اقدام جدی و عملی برای رفع مشکلات حقوق بشری در ایران برداشته شده است تا آنجا که می توانیم ادعا کنیم جنبش دانشجویی ما به حقوق بشر به عنوان یک موضوع مهم یا دغدغه اجتماعی توجه نمی کند و بی شک این نقص بدون قیاس با وضعیت قبل یا دیگر کشورها در هر صورت قابل تامل است.


برخی منابع   برای مطالعه بیشتر:
1 -  سایت های اینترنتی:    www.nahad.ir   -  www.de.word.de   -   www.gooyanews.com    -  http://www.greenrights.com/   http://www.isna.ir/   -   www.Autnews.com      -    http://www.irandoc.ir/     -   http://www.advarnews.com/                       www.peikiran.com      -   http://www.bashgah.net/   
2 -  مجتبی بیات، دوران جدید دانشجویی، نامه شماره 40.
3- سید علی ناظم زاده، حقوق بشر از آدم تا حوا، آفتاب شماره 43
این چند روزه
نوشته شده در جمعه بیست و سوم شهریور 1386 ساعت 1:10 شماره پست: 262
۱ - چند وقتی نبودم یعنی نشد که باشم.... زندگی در جریان است و روزگار هم می گذرد. فقط شرمنده برخی دوستان هستم که ایمیل زدند و کامنت گذاشتند و...
۲ - سه چهار روزی مشهد رفتم ... موبایل و اینترنت هم نبود و البته دنیای بی استرس خیلی خوبی بود... نمی دانم چرا اینقدر به این تکنولوژی های استرس زا آلوده شده ایم؟... همین اینترنت ای دی اس ال یک نمونه اش است از چند وقتی که مشترک شدم واقعا فهمیده ام چقدر سرعت اینترنت پایین بوده است ولی می دانم این هم آفاتی دارد!
۳ - همایش دین و مدرنیته هم به خوبی و خوشی برگزار شد... قرار بود من هم سهمی داشته باشم که قسمت نشد... در این فضای جمود و خمود و خفگی همین حرفها که زده می شود، جای شکر و امتنان دارد گرچه انتقاداتی به برگزار کنندگان و سخنرانان وارد است!
۴ - ماه رمضان هم آمد.... این بار خیلی بی سروصدا و یک دفعه ای! درهای رحمت باز شده... اما کو دست و کاسه گدایی؟!
فرهنگ و لقمان و دین
نوشته شده در یکشنبه یکم مهر 1386 ساعت 16:26 شماره پست: 263
۱ - هر چه بیشتر جلو بروی، بیشتر می فهمی که دراین مملکت چقدر کار فرهنگی ارج و قرب دارد؟ در فضایی که کار فرهنگی تنها هزینه است و هزینه... چرا باید این همه موانع هم وجود داشته باشد؟
برای تاسیس یک موسسه فرهنگی باید ده ها مانع و مشکل را طی کرد و ماه ها دوندگی کرد!
برای انتشار یک مجله اگر تخصصی باشد حداقل دو سال و برای مجلات عمومی حداقل چهار سال باید پیگیری کرد!
برای هیئت موسس و هئیت امنا باید آنقدر خودسانسوری کنی و شرایط را تحمل کنی تا خودت هم از خودت تعجب کنی!
در عین حال نمی دانم چرا با این همه موانع این حس مسئولیت هست که باید کار کرد؟!... تا امید هست زندگی باید کرد!

۲ - یکی از دوستان خوب، چند وقت یکبار ایمیل های جالبی می فرستد که این یکی اش به نظرم خیلی جالب آمد:
لقمان حکیم به فرزندش گفت: ای فرزندم! هزار حکمت آموختم که از آن چهارصد انتخاب کردم و از چهارصد، هشت کلمه برگزیدم که جامع جمیع کلمات حکمت است!
فرزندم! دو چیز را هیچ وقت فراموش مکن:   خدا را    و مرگ را
فرزندم! دو چیز را همیشه فراموش کن: خوبی که به هرکس کردی     و بدی که هرکس با تو کرد
فرزندم چهار چیز را نگه دار:  در مجلس که وارد شدی، زبان را      بر سر سفره ای که حاضر شدی شکم را     بر خانه ای که وارد شدی، چشم را      و بر نماز که ایستادی، دل را

۳ - دکتر احمد صدری و دکتر جلائی پور از جمله جامعه شناسانی هستند که بر مسئله دین در جامعه ما و غفلت برخی از روشنفکران از دینداری ایرانیان تاکید می کنند.... و از جمله در این زمینه به محرم و صفر و مراسم های عزاداری و نوار مداحی و... اشاره می کنند.... نیم نگاهی به وضعیت شهرها و زندگی روزمره ما ایرانیان در یک ماه رمضان نیز نشان می دهد که جامعه ای واقعا دینی داریم که علیرغم تمام انحرافات و مشکلات و کاستی ها و با وجود نوع دینداری انتقاد برانگیزش که قشری و عوامانه خوانده می شود و در عین وجود دین گریزی غیر قابل انکار در مورد جوانانش، ... واقعیت این است که دین در لحظه لحظه زندگی مردمش وجود دارد....حلیم و آش رشته و خرما و زولبیا و بامیه و سریال های ماه رمضانی و نیمه تعطیل شدن شهرها در زمان افطاری و  ترافیک قبل از افطار و لامپ های روشن زمان سحری و.... همه مصادیق و معرف هایی از این نوع زندگی مذهبی است که با کمی دقت قابل مشاهده است.

هیچ نظری موجود نیست: