این روزها که کم کم تب انتخابات رییس جمهوری دارد بالا می گیرد...(راستی انتخابات مگر تب است؟؟ و تب مگر بالا می گیرد؟؟)
به هر حال چند وقت قبل از جلسات اصلاح طلبان شنیدم که احتمال آمدن خاتمی هم هست... خاتمی را کم و بیش دوست دارم ولی نه دوران ریاست جمهوری اش را، نه دیسک کمرش را... نه ترس ها و عقب رفت هایش را... نه شرط ها و شروطش را و عدم دستیابی به آنها و ادامه فعالیتش را... نه دور و بری های انحصار طلب و عقب افتاده اش را که همانها در واقع با بی تدبیری هایشان امروز ایران و ایران امروز ما را رقم زدند!! اما به هرحال خاتمی شخصیت دوست داشتنی ای است. آدم های عاقل هم در کنارش هستند. می تواند به ایران و ایرانی شخصیت دهد. می تواند مدیریت کند وووو
از همین رو بود که از زمزمه آمدنش خوشحال شدم.. در این دو - سه هفته از ده ها نفر نظر سنجی کردم و سوال کردم. اکثر آدم های عاقل و اصلاح طلب و سبز و... که می گویند به او رای می دهیم کمتر می شنوم کسی بگوید تحریم می کنیم و رای نمی دهیم. یک دوستی داشتم که در هر دو دوره به احمدی نژاد رای داده بود و طرفدار ولایت است و قبلا سپاهی بوده... همو می گفت اگر خاتمی بیاید به او رای می دهم چون اگر هم در خط ولایت نیست ولی شعور دارد! یکی از کارمندان سابقم که روحیه اش کلا پولی است و برای پول کار می کند می گفت اگر خاتمی بیاید حاضرم مجانی در ستادش کار کنم! امروز یکی از پولدارهای دوست که دوره پیش خیلی خرج ستادهای احمدی نژاد کرد، می گفت اگر خاتمی بیاید هم بهش رای می دهم هم حاضرم همه جوره پول خرج کنم.
جالب است از همه قشری و همه عقیده ای طرفدار دارد. از همین رو بود که وقتی پدرم هفته گذشته برای جلسه مجمع مدرسین با مجمع روحانیون در تهران پیش خاتمی می رفتند، به او گفتم هر جور مانده خاتمی را راضی کنید بیاید... ظاهرا خاتمی حاضر به آمدن است تنها نگران ناراحتی زندانیان و محصورها و نگران رد شدن و خراب تر شدن اوضاع مملکت!
نه مثل آنها که می خواهند یقه بدرند و فکر می کنند، او که بیاید اوضاع خوب می شود و بهاری در پیش است فکر می کنم و نه مثل آنها می اندیشم که می گویند چون جنبش سبز آنگونه شد چون آن انتخابات آنگونه شد و چون وضع خراب است باید تحریم کرد و نیامد! و نه مثل آنها فکر می کنم که در فکر پوچ تغییر نهایی و انقلاب و تغییر حکومت اند...
به یکی از دوستان هم که به عللی دیگر مخالف آمدن خاتمی است می گفتم وقتی در آفتاب سوزان و هوای 50 درجه گرمای قم باشیم می توانیم فکر کنیم که برویم کلاردشت، می توانیم فکر کنیم برویم زیر کولر گازی، می توانیم فکر کنیم آنقدر زیر آفتاب بمانیم تا از گرما گرما زده و هلاک شویم و البته می توانیم فکر کنیم که سایه ای پیدا کنیم و خودمان را با تکه مقوایی باد بزنیم، وقتی دو شرط اول مهیا نیست و امکانش نیست آیا بهتر نیست سایه را پیدا کنیم؟
گرچه همه این حرفها حرف است و 2 ماه آینده وضعیت را روشن می کند. اما به هرحال در این واپسین روزهای سال نکبت 91 امیدوارم وضع ایران و ایرانی در سال 92 بهتر از این باشد... به امید اندکی سایه...
به هر حال چند وقت قبل از جلسات اصلاح طلبان شنیدم که احتمال آمدن خاتمی هم هست... خاتمی را کم و بیش دوست دارم ولی نه دوران ریاست جمهوری اش را، نه دیسک کمرش را... نه ترس ها و عقب رفت هایش را... نه شرط ها و شروطش را و عدم دستیابی به آنها و ادامه فعالیتش را... نه دور و بری های انحصار طلب و عقب افتاده اش را که همانها در واقع با بی تدبیری هایشان امروز ایران و ایران امروز ما را رقم زدند!! اما به هرحال خاتمی شخصیت دوست داشتنی ای است. آدم های عاقل هم در کنارش هستند. می تواند به ایران و ایرانی شخصیت دهد. می تواند مدیریت کند وووو
از همین رو بود که از زمزمه آمدنش خوشحال شدم.. در این دو - سه هفته از ده ها نفر نظر سنجی کردم و سوال کردم. اکثر آدم های عاقل و اصلاح طلب و سبز و... که می گویند به او رای می دهیم کمتر می شنوم کسی بگوید تحریم می کنیم و رای نمی دهیم. یک دوستی داشتم که در هر دو دوره به احمدی نژاد رای داده بود و طرفدار ولایت است و قبلا سپاهی بوده... همو می گفت اگر خاتمی بیاید به او رای می دهم چون اگر هم در خط ولایت نیست ولی شعور دارد! یکی از کارمندان سابقم که روحیه اش کلا پولی است و برای پول کار می کند می گفت اگر خاتمی بیاید حاضرم مجانی در ستادش کار کنم! امروز یکی از پولدارهای دوست که دوره پیش خیلی خرج ستادهای احمدی نژاد کرد، می گفت اگر خاتمی بیاید هم بهش رای می دهم هم حاضرم همه جوره پول خرج کنم.
جالب است از همه قشری و همه عقیده ای طرفدار دارد. از همین رو بود که وقتی پدرم هفته گذشته برای جلسه مجمع مدرسین با مجمع روحانیون در تهران پیش خاتمی می رفتند، به او گفتم هر جور مانده خاتمی را راضی کنید بیاید... ظاهرا خاتمی حاضر به آمدن است تنها نگران ناراحتی زندانیان و محصورها و نگران رد شدن و خراب تر شدن اوضاع مملکت!
نه مثل آنها که می خواهند یقه بدرند و فکر می کنند، او که بیاید اوضاع خوب می شود و بهاری در پیش است فکر می کنم و نه مثل آنها می اندیشم که می گویند چون جنبش سبز آنگونه شد چون آن انتخابات آنگونه شد و چون وضع خراب است باید تحریم کرد و نیامد! و نه مثل آنها فکر می کنم که در فکر پوچ تغییر نهایی و انقلاب و تغییر حکومت اند...
به یکی از دوستان هم که به عللی دیگر مخالف آمدن خاتمی است می گفتم وقتی در آفتاب سوزان و هوای 50 درجه گرمای قم باشیم می توانیم فکر کنیم که برویم کلاردشت، می توانیم فکر کنیم برویم زیر کولر گازی، می توانیم فکر کنیم آنقدر زیر آفتاب بمانیم تا از گرما گرما زده و هلاک شویم و البته می توانیم فکر کنیم که سایه ای پیدا کنیم و خودمان را با تکه مقوایی باد بزنیم، وقتی دو شرط اول مهیا نیست و امکانش نیست آیا بهتر نیست سایه را پیدا کنیم؟
گرچه همه این حرفها حرف است و 2 ماه آینده وضعیت را روشن می کند. اما به هرحال در این واپسین روزهای سال نکبت 91 امیدوارم وضع ایران و ایرانی در سال 92 بهتر از این باشد... به امید اندکی سایه...
۱ نظر:
تغییر به معنای تغییر نسبت ما با دیگری است. اینکه دیگری فروبپاشد یا نه اهمیتی ندارد.
ارسال یک نظر