امروز صبح جلسه ای با یکی از مدیران کارخانه های قم داشتم. حدود 3 ساعت طول کشید و درباره موضوعات مختلف صبحت کردیم. هر بار که با او صحبت می کنم معمولا طولانی می شود، خوش صحبت است و مسائل مختلف سیاسی و عقیدتی و مدیریتی واقتصادی و تبلیغاتی مطرح می شود. با این که مدیرعامل یک کارخانه حدودا 10 میلیاردی است و روشن و آگاه به مسائل هست، اما از سیاستهای احمدی نژاد هم حمایت می کند.
امروز کمی می نالید می گفت در طول 10 سال گذشته حدود 1 میلیارد تومان چک برگشتی داشتیم و امسال از اول سال تا حالا هم معادل همین مبلغ یعنی 1 میلیارد تومان چگ برگشتی از مشتری داریم و پول نمی دهند و وضع بدی شده است. پرسیدم شما که طرفدار هدفمندی یارانه ها بودید و می گفتید خوب است و لازم . باز هم بر این موضوع تاکید کرد و گفت در نهایت خوب است و این بحران تمام می شود.
مدیریت همچین شرکتی با تمام مسائل ومشکلاتش به حتم سخت است و طاقت فرسا.. می گفت از یک نفر فقط 500 میلیون طلب داریم ولی در حال حاضر یک میلیون تومان هم به حسابمان نیست! تاکید می کرد : 1 میلیون تومان!!
در راه برگشت از کارخانه یکی از کارگران که می خواست به شهر برگردد درخواست کرد که او را هم ببرم. با ماشین سوارش کردم و در مسیر کمی خواستم با او حرف بزنم. پرسیدم وضع چطور است و چکار میکنی و ... خیلی ناراحت بود و شاکی می گفت کارگریم دیگر! دارم درس می خوانم و از صبح تا عصر کار می کنم و حقوق ناچیز 350 تومانی دارم و .... گفتم حالا اگر درس بخوانی و لیسانس بگیری شاید ارتقا پیدا کنی و در همین جا به مدارج بالاتر برسی! گفت اصلا اینجا را دوست ندارم. مدیر کارخانه 2 - 3 میلیون حقوق می گیرد و ما 350 تومان .. تازه می گوید چرا عیدی شما دوبرابر حقوقتان است و ... قدر ما را نمی دانند چند مهندس دارند که هیچ کار نمی کنند و فقط حقوق میلیونی می گیرند و... گفتم بالاخره اینها هم حق دارند کارخانه را می گردانند و در چارت شرکت باید مهندس های مختلف تولید و فنی و مدیر و... باشد و هزینه ها بالاست و نمی توانند حقوق شما را بالاتر ببرند.
راضی نشد و شاکی بود از وضع. شاید هم در دل می گفت: تو از همان قماشی و رفیق رییس!
امروز کمی می نالید می گفت در طول 10 سال گذشته حدود 1 میلیارد تومان چک برگشتی داشتیم و امسال از اول سال تا حالا هم معادل همین مبلغ یعنی 1 میلیارد تومان چگ برگشتی از مشتری داریم و پول نمی دهند و وضع بدی شده است. پرسیدم شما که طرفدار هدفمندی یارانه ها بودید و می گفتید خوب است و لازم . باز هم بر این موضوع تاکید کرد و گفت در نهایت خوب است و این بحران تمام می شود.
مدیریت همچین شرکتی با تمام مسائل ومشکلاتش به حتم سخت است و طاقت فرسا.. می گفت از یک نفر فقط 500 میلیون طلب داریم ولی در حال حاضر یک میلیون تومان هم به حسابمان نیست! تاکید می کرد : 1 میلیون تومان!!
در راه برگشت از کارخانه یکی از کارگران که می خواست به شهر برگردد درخواست کرد که او را هم ببرم. با ماشین سوارش کردم و در مسیر کمی خواستم با او حرف بزنم. پرسیدم وضع چطور است و چکار میکنی و ... خیلی ناراحت بود و شاکی می گفت کارگریم دیگر! دارم درس می خوانم و از صبح تا عصر کار می کنم و حقوق ناچیز 350 تومانی دارم و .... گفتم حالا اگر درس بخوانی و لیسانس بگیری شاید ارتقا پیدا کنی و در همین جا به مدارج بالاتر برسی! گفت اصلا اینجا را دوست ندارم. مدیر کارخانه 2 - 3 میلیون حقوق می گیرد و ما 350 تومان .. تازه می گوید چرا عیدی شما دوبرابر حقوقتان است و ... قدر ما را نمی دانند چند مهندس دارند که هیچ کار نمی کنند و فقط حقوق میلیونی می گیرند و... گفتم بالاخره اینها هم حق دارند کارخانه را می گردانند و در چارت شرکت باید مهندس های مختلف تولید و فنی و مدیر و... باشد و هزینه ها بالاست و نمی توانند حقوق شما را بالاتر ببرند.
راضی نشد و شاکی بود از وضع. شاید هم در دل می گفت: تو از همان قماشی و رفیق رییس!
۱ نظر:
az door shabihe marhume ale ahmad be nazar miresi
Ali
ارسال یک نظر